یکی از اتفاقاتی که در یکی دو سال اخیر، یعنی از زمان پیدایش موج سنگین و درهمشکننده بیداری اسلامی، در منطقة بسیار مهم، راهبردی و حساس خاورمیانه و شمال آفریقا و به تعبیر درست، غرب آسیا و شمال آفریقا، افتاده و تعجب همراه با حیرت تحلیلگران تحولات سیاسی ـ اجتماعی منطقه را برانگیخته، مشارکت دولت ترکیه در توطئه صهیونیستی ـ امریکایی براندازی دولت سوریه، یعنی خط مقدم جبهه قدرتمند مقاومت اسلامی علیه دشمن صهیونیستی در منطقه، است.
به راستی، آیا تا به حال فکر کردهاید که دولتمردان ترکیه که افتخار شاگردی مرحوم نجمالدین اربکان، نخستوزیر مسلمان، مبارز، ضدصهیونیسم و بینظیر ترک، را یدک میکشیدند و به همین دلیل در جامعه ترکیه به عنوان چهرههای شاخص اسلامی به حساب میآمدند؛ با شعار احیای ارزشهای اسلامی، ترویج حجاب اسلامی و با تکیه بر آرای مردم مسلمان ترکیه، به قدرت رسیدند و به دنبال آن، با چند حرکت نمادین سیاسی، مانند اعتراض به رئیس رژیم اسرائیل در کنفرانس داووس در مقابل چشم جهانیان در دفاع از ملت مظلوم فلسطین و اعزام کاروان کمکرسانی به مردم محاصره شده و مقاوم غزه و ماجرای کشتی مرمره ـ که حالا معلوم میشود نمایشهای سیاسی کثیفی بیش نبودهاند ـ ترکیه را به عنوان یک کشور دوست مسلمان برای همسایگان مسلمانش، ضدرژیم صهیونیستی اسرائیل و حامی حقوق فلسطینیان و به عنوان الگویی برای جهان اسلام و نسخه بدل الگوی جمهوری اسلامی در میان کشورهای مسلمان منطقه، معرفی کرده و اعتماد بسیاری از آنها، از جمله دولتمردان جمهوری اسلامی، را جلب کرده بودند، چرا در یکی از حساسترین و تعیینکنندهترین لحظات تاریخ منطقه و جهان، که مقام معظم رهبری، به درستی از آن به عنوان یک «پیچ تاریخی» تعبیر کردهاند، در توطئه صهیونیستی ـ امریکایی براندازی دولت اسد، به عنوان نوک پیکان جبهه قدرتمند مقاومت اسلامی علیه صهیونیستهای غاصب و اشغالگر، با دشمن صهیونیستی همدست شد و فجایعی را در این کشور همسایه مسلمان و علیه ملت رشید و مقاوم آن مرتکب شد که هر ناظر بیطرفی را از صمیم قلب متأثر میکند، تا آنجا که فریاد اعتراض نهادهای بینالمللی حقوق بشری جهانی و منطقهای و مجامع طرفدار صلح، آزادی و حقوق بشر را در اقصی نقاط عالم به هوا بلندکرده است؟!
ملت مسلمان ترکیه، اگر میخواهند به گذشته پرافتخار خود برگردند و به قول مرحوم اربکان، به جای اینکه در انتهای صف اتحادیه اروپا بایستند، در اول صف جهان اسلامی قرار گیرند، باید بر هویت اسلامی خود پای فشارند؛ هویتی که در فطرت الهی مردم مسلمان ترک نهفته است و علیرغم تلاشهای هفتاد سالة «آتاتورک»های فراماسون برای زدودن این هویت، نتوانستند به این هدف پلید و شیطانی خود دست پیدا کنند. |
این حرکت ترکیه، یعنی تبانی با رژیم صهیونیستی، با توجه به ظواهر امر، به راستی، حیرتانگیز و باور نکردنی است این اتفاق نمیتواند بیفتد مگر اینکه بگوییم دولت ترکیه، یک دولت صهیونیستی و یا حداقل، دوست و طرفدار صهیونیستها است و از صهیونیستها فرمان میگیرد! غیر از اینها نمیتواند باشد.متأسفانه، باید بگوییم، همینطور هم هست! اگر کمی به عقب برگردیم و تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی این کشور را از حدود یکصد سال قبل مرور کنیم، به روشنی پی میبریم که «ترکیة نوین» از همان آغاز، یعنی از زمان فروپاشی امپراطوری عظیم اسلامی عثمانی، یک تأسیس فراماسونری ـ صهیونیستی در جهان اسلام بوده است. به عبارت دیگر، «ترکیه نوین» را باید مرکز فرماندهی فراماسونهای صهیونیست در جهان اسلام دانست.
ما برای اثبات این ادعا، لازم است ابتدا گریزی به رابطة بین صهیونیسم و فراماسونری داشته باشیم. منابع و مراجع فراوان حاکی از این حقیقت هستند که فراماسونری همچون صهیونیسم، از همان آغاز پیدایش ریشه در یهودیت تحریف شده داشته است. به عبارت دقیقتر، صهیونیسم و فراماسونری دو روی سکة یهودیت تحریف شدهاند.
در پروتکلهای دانشوران صهیون، که به منشور حکومت جهانی صهیونیستها معروف است، بارها از فراماسونری به عنوان ابزاری برای برپایی حکومت جهانی صهیونیستها، به مرکزیت به اصطلاح «سرزمین موعود»، سخن به میان آمده است. در پروتکل نهم میخوانیم:زمانی که پادشاهی خود را برپا کردیم واژههای «آزادی، عدالت و برابری» را، که شعار فراماسونری ماست، به کلماتی تبدیل خواهیم کرد که دیگر این معانی شعاری نداشته باشند بلکه مفاهیمی صرفاً آرمانی را القا خواهند کرد.1
و یا در پروتکل یازدهم آمده است:
...از طریق حیله و فریب به چه چیزهایی دست مییابیم که با پیمودن راه مستقیم هرگز نمیتوانیم به آنها برسیم. این همان شالودهای است که مؤسسات سرّی فراماسونری ما بر آن استوار است؛ مؤسساتی که این «گوئیم»2 حیوان چیز مهمی درباره آنها نمیدانند و از اهداف پشت پرده آنها جز مشتی ظن و گمان اطلاعی ندارند. ما «گوئیم»را به کاروان بزرگ باشگاهها و محافل فراماسونری جذب کردیم و این محافل شروع به پاشیدن خاکستر در چشم اعضای خود کردند....3
و باز، در پروتکل چهارم میخوانیم:
فراماسونری «گوئیم» ناخودآگاه به ما خدمت میکند، به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامههایمان را پشت سر آنها پنهان میکنیم. اما برنامهای که ما برای عمل و اجرا آماده کردهایم و مکانی که این برنامه در آن پیاده خواهد شد، به صورت یک راز عمیق و سر به مهر باقی خواهد ماند واحدی از آن مطلع نخواهد شد.4
مجلة اسرائیلی امریکا (The Israilite America)، در سوم اوت 1866، به نقل از خاخام اسحاق وایز، مینویسد: «فراماسونری از حیث درجات، تعالیم، پیامهای محرمانه و روشنگریهای تاریخیاش، تشکیلاتی یهودی است و اصلاً آغاز و انجام آن یهودی بوده است».5 در مجلة المشرق، در اوت 1911، آمده است:«رابطهی محکمتر از رابطة فراماسونری و یهودیت وجود نداشته است. لذا صاحبنظران هنگام ملاحظة این مسأله دچار شگفتی نمیشوند، چون دیگر فراماسونری به یهودیت تبدیل شده و به عبارت دقیقتر، یهودیان برای رسیدن به اهداف پلید خود، فراماسون شده بودند.»6
اما اینکه گفتیم «ترکیه نوین» یک تأسیس صهیونیستی است، صرفاً یک ادعا نیست. منابع تاریخی نشان میدهند که یهودیان به تعداد اندک از همان آغاز در امپراتوری عثمانی حضور داشتهاند، اما نفوذ آنان در دربار عثمانی، با هدف براندازی، به اواسط قرن هفدهم میلادی برمیگردد. این نفوذ زمانی آغاز شد که یک یهودیزاده اسپانیاییالاصل متولد ازمیر، بنام شابتای زِوی یا شابتای لِوی، در سال 1648، مدعی شد که مسیح موعود است.
وی مطالعات زیادی در زمینه تورات و تلمود انجام داد و از آنجا که اهل ریاضت هم بود، از جاذبة ظاهری زیادی برخوردار بود.7 «زندگی مرتاضانه و اعمال اسرارآمیز او، مانند غسل شبانه در دریا، روزه و نماز در خلوت، هالهای از قداست را به چهرة وی در چشمان مریدانش پدید آورد.»8 او تحصیلات خود را نزد خاخام بزرگ بندر ازمیر، به نام یوسف بن شائول اسکاپا، به پایان برد و از آنجا که از هوش سرشاری هم بهرهمند بود، در سن 18 سالگی به مقام خاخامی رسید.
اگر کمی به عقب برگردیم و تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی این کشور را از حدود یکصد سال قبل مرور کنیم، به روشنی پی میبریم که «ترکیة نوین» از همان آغاز، یعنی از زمان فروپاشی امپراطوری عظیم اسلامی عثمانی، یک تأسیس فراماسونری ـ صهیونیستی در جهان اسلام بوده است. به عبارت دیگر، «ترکیه نوین» را باید مرکز فرماندهی فراماسونهای صهیونیست در جهان اسلام دانست. |
ادعای مسیح بودن شابتای به سرعت مورد استقبال و حمایت گسترده مالی در اروپا و دیگر نقاط جهان قرار گرفت و به بزرگترین جنبش مسیحگرایی تاریخ یهود تبدیل شد و کار به جایی رسید که در عرض مدت کوتاهی، شابتای ادعای اولوهیت کرد! این ادعای شابتای از حمایت یک پیامبر دروغین، به نام ناتان غزهای، یا ابراهام ناتان لِوی، یهودی اشکنازی، قرار گرفت. ناتان غزهای طی نامههایی، «مکاشفه» جدید خود را چنین اعلام کرد:
شابتای بدون جنگ سلطنت را از سلطان عثمانی خواهد گرفت و سلطان را به خدمتگزار خود بدل خواهد کرد. چهار یا پنج سال بعد، اسباط دهگانه را خواهد یافت؛ ربکا دختر 13 ساله موسی نیز ظهور خواهد کرد و با شابتای ازدواج خواهد کرد. در زمان غیبت شابتای از قسطنطنیه، سلطان علیه او خواهد شورید و سراسر عثمانی را، جز غزه، آشوب فراخواهد گرفت.9
ادعای الوهیت شابتای منجر به بروز اعتراضات و ناآرامیهایی در عثمانی شد و نکته حیرتانگیز اینکه کسی که حکم تکفیر و سپس اعدام او را صادر کرد، کسی نبود جز همان استادش، یعنی اسکاپا! و حیرتانگیزتر اینکه، هنوز یک سال از این اعتراضات و ناآرامیها نگذشته بود که شابتای در مجلسی در حضور سلطان محمد چهارم، اعضای دربار و علمای اسلام و پس از آنکه از پاسخ دادن به پرسشهای آنان ناتوان ماند، اسلام آورد!!!
مصطفی حیاتزاده، یهودی جدیدالاسلام و پزشک مخصوص سلطان، نقش مهمی را در برپایی این جلسه ایفا کرد. شابتای از آن پس مورد توجه خاص و علاقه و حمایت مالی سلطان قرار گرفت و از مقربین درگاه شد!!! همان ناتان غزهای، که نظریات او جامة ایدئولوژیکی بود بر سیاست نفوذ به درون ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی سرزمینهای اسلامی و تسخیر آن از درون،10 رسالت و مأموریت شابتای را اینگونه توصیف میکند:
مسیح (شابتای لوی) برای انجام این رسالت به قلمرو خلیفه وارد شده؛ ظاهراً در برابر او تسلیم شده، ولی در واقع در حال انجام واپسین و دشوارترین بخش از مأموریت خود است و آن تسخیر خلیفه از درون است. او برای انجام این مأموریت مانند یک جاسوس عمل میکند که به درون سپاه دشمن اعزام شده؛ این مبارزهای در درون سرزمین شیطان است. بنابراین، مسلمان شدن شابتای به معنی ارتداد از دین یهود نیست، بلکه بغرنجترین چهره مأموریت مسیحایی اوست[!]11
با گرایش شابتای به اسلام، جمعی از یهودیان طرفدار وی هم مسلمان شدند و بدین ترتیب، قشر بسیار باریک، اما بسیار قدرتمندی در عثمانی، به ویژه در دربار، ادارات دولتی و به ویژه ارتش، پیدا شدند که به آنها «دونمه» میگفتند. دونمه یعنی یهودی مسلمان شده، یعنی یهودیی که برای «انجام رسالت» یهود، به ظاهر مسلمان شده بود و حتی از مسلمانان هم مسلمانتر مینمود. از درون همین دونمهها بود که «جمعیت اتحاد و ترقی» پا گرفت که با دامن زدن اندیشههای قومگرایانه و به طور خاص، «پان ترکیسم»، «انقلاب ترکان جوان» را به راه انداخته، درصدد خلع سلطان عبدالحمید دوم از سلطنت برآمدند.12
در همین زمینه آمده است:
اسناد و مدارک رویدادهای سال 1908 تأکید میکند که یهودیان در انقلاب مشارکت داشتند و تظاهراتی را علیه سلطان در پایتخت عثمانی به راه انداختند و آن را تا قصر یلدیز[!] ادامه دادند.هدف آنها ایجاد فضای مناسب برای سرنگونی سلطان عبدالحمید دوم و سلطه جمعیت [اتحاد و ترقی] بر پایگاههای حکومتی بود که با همکاری محافل فراماسونری و دونمه ها زمینههای مناسب را برای اینگونه اقدامات فراهم کرده بودند.
برنارد لوئیس، در کتاب «ظهور ترکیه نوین» خود، هویت یهودی «جمعیت اتحاد و ترقی» و «انقلاب ترکان جوان» را اینگونه مورد تأکید قرار میدهد: «نقش برجسته یهود در انقلاب 1908 و در حادثة خلع سلطان عبدالحمید دوم به سال 1909 همگام با جمعیت اتحاد و ترقی و نفوذ قدرتمند یهودیان دونمه و فرماسونرها در جمعیت بر همگان آشکار است.» لوتر، سفیر انگلیس در عثمانی، در ماه اوت 1910، در یادداشتی به وزارت خارجه دولت متبوع خود مینویسد: «جمعیت اتحاد و ترقی در ساختار داخلیاش یهودی ـ ترکی است، به طوری که ترکها این پیمان را از نقطه نظر تسلیحات پیشرفته و یهودیان به لحاظ فکری، تشکیلاتی و مالی و با نفوذ مطبوعاتی قوی در اروپا یاری کردند.»
همینها، یعنی دونمهها و ترکان فراماسون شده در جمعیت اتحاد و ترقی بودند که، چند سال بعد، با هدایت لژ فراماسونری آلمان که «ترکان جوان» را هدایت میکردند، دولت عثمانی را، به طرفداری از آلمان وارد جنگ جهانی اول کرده، با خیانتهایی که کردند، آن را به شکست کشانده، تجزیهاش کردند و «ترکیه نوین» یعنی یک رژیم سیاسی لائیسیته را پایهریزی کردند. این خیلی چیز عجیبی است که مرکز امپراتوری اسلامی، با دست ترکان جوان مسلمان، به مرکز حکومت فراماسونری جهانی در جهان اسلام تبدیل شد.
دونمهها و ترکان فراماسون شده در جمعیت اتحاد و ترقی بودند که، چند سال بعد، با هدایت لژ فراماسونری آلمان که «ترکان جوان» را هدایت میکردند، دولت عثمانی را، به طرفداری از آلمان وارد جنگ جهانی اول کرده، با خیانتهایی که کردند، آن را به شکست کشانده، تجزیهاش کردند و «ترکیه نوین» یعنی یک رژیم سیاسی لائیسیته را پایهریزی کردند. |
نوشتهاند دولت آلمان، که از طریق اعضای جمعیت اتحاد و ترقی حاکم بر دولت عثمانی، توانسته بود این کشور را به طور کامل دراختیار گیرد، «با ایجاد چند حادثه در روملی، عملاً جنگ را در بالکان شروع کرد».16 از این سو، «یهودیان دونمه، تحتتأثیر فراماسونری آلمان، بر دولت اتحاد و ترقی فشار آوردند و آنها را برای ورود به جنگ آماده کردند».17
انور پاشا، فراماسون شناخته شده که در آن زمان وزیر جنگ بود، «برای اقناع وزرا، مبلغ پنج میلیون لیره طلا را که به عنوان رشوه ورود به جنگ از آلمانها گرفته بود، بین وزرا تقسیم کرد و با این کار، موافقت آنها را برای ورود عثمانی به جنگ جهانی اول جلب کرد.»18 سلطان عبدالحمید فقید که از همان آغاز حکومتش، در مقابل درخواست صهیونیستها برای بازگشت به صهیون، با هوشیاری و شجاعت مثالزدنی، مقاومت کرده و بارها دست رد بر سینه هرتزل زده بود،19 در مقابل سازمان صهیونیستی فراماسونری جهانی کمرخم کرد. او در کتاب خاطراتش مینویسد:
دکتر عبدالله جودت، دکتر اسحاق سوکاتی، دکتر بهاءالدین شاهی، دکتر ناظم و دکتر ابراهیم تمود، به لژهای ایتالیا و فرانسه وابسته بودند و با کمکهای مالی آنان زندگی میکردند و حتی توسط این لژها برای خانواده خود در کشورشان پول میفرستادند. لژهای فراماسونری به رغم تعقیبهای ما، از وقتی که افسران وابسته به اتحاد و ترقی را به حرکت درآوردند، هرکدام از این آدمهای آواره را به شکل یک پرچم و بیرق مورد استفاده قرار دادند. داستان ژون ترکها و جمعیت اتحاد و ترقی از این قرار بود... اما نمیتوانستم مانع شوم و نتوانستم مانع شوم، چون تنها بودم. در پشت آنها تمام جهان خصم قرار گرفته بود.20
بدین ترتیب، صهیونیستها، از طریق ترکهای فراماسون و فراماسونری جهانی، با تأسیس «ترکیه نوین»، از همان زمان و تا امروز، بر مقدرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم مسلمان ترکیه حاکم شدند و مرکز 600 سالة امپراتوری اسلامی عثمانی، به یک رژیم، نه فقط غیردینی، بلکه ضددینی، تبدیل شد. فراماسونها از همان زمان ترکیه را دراختیار گرفتند و با کودتاهای پیدرپی افسران دونمه و فراماسون و درنهایت با کودتای نظامی یک یهودیزاده دونمه دیگر، یعنی آتاتورک، به سلطة خود بر این کشور، تا امروز ادامه دادند و ترکیه دیگر هرگز از چنگال صهیونیستها رها نشد و «تحت سیطره کامل فراماسونری جهانی» و فراماسونهای صهیونیست که «حضوری قدرتمند در عرصههای سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی این کشور داشتهاند»،21 قرار گرفت. البته طبیعی هم بود. وقتی دشمن جایی را گرفت، معلوم است که آن را به سادگی از دست نمیدهد و عوامل، اعوان و اذناب خود را یکی پس از دیگری سرکار میگذارد و در پشت پرده قدرت و به نام مردم، بر مردم حکومت می کند.22
اگر امروز، ناباورانه میبینیم که یک دولتی که به نام اسلام و با رأی مردم مسلمان ترکیه به اسلام بر سر کار آمده، در یکی از تعیینکنندهترین لحظات حیات سیاسی مسلمانان منطقه، به بازوی اجرایی و پیاده نظام اصلیترین، خطرناکترین و شقیترین دشمن ملتهای مسلمان منطقه تبدیل شده و در توطئه صهیونیستی ـ امریکایی برای براندازی خط مقدم جبهه مقاومت اسلامی در برابر رژیم صهیونیستی ایفای نقش میکند و به روی ملت و دولت مسلمان همسایه اسلحه میکشد، دقیقاً به دلیل همین حضور تعیینکننده فراماسونهای صهیونیست در رأس هرم قدرت و ارکان دولت در ترکیه است.
وقتی رئیسجمهوری کنونی ترکیه در سایت رسمی ریاستجمهوری با صراحت به عضویت در گروه ماسونی «order of the Bath»23 اذعان دارد، در مؤسسه سلطنتی چاتام هاوس (Chatam House)، اندیشکده معروف وابسته به فراماسونری انگلیس، توسط ملکه انگلیس به مقام شوالیه مفتخر میشود و جایزه ویژه دریافت میکند و با رئیس رژیم صهیونیستی آشکارا همپیاله میشود؛ وقتی نخستوزیر دولتی که داعیه رهبری جهان اسلام و دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطین را دارد، در مقابل چشم جهانیان با آریل شارون، معروف به قصاب صبرا و شتیلا، دست دوستی میدهد و وقتی دولتی که به نام اسلام بر سر کار آمده، به تمام تعهدات و پیمانهای دفاعی ـ امنیتی خود با دشمن شماره یک جهان اسلام و غاصب قدس شریف وفادار مانده، اجازه استقرار سیستم سپر دفاع موشکی ناتو را که با هدف تأمین امنیت رژیم صهیونیستی طراحی شده است، در خاک کشور خود میدهد، دیگر تردیدی باقی نمیماند که فرزندان خلف «شوکت»ها، «پاشا»ها و «آتاتورک»های دونمه فراماسون همچنان حاکمان واقعی بر ترکیه بوده و هرطور که سیاست صهیونیستها اقتضاء کند، عمل میکنند.
اگر نبودند دوستان سوریه در جبهه مقاومت اسلامی، به ویژه حمایتهای جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرت برتر منطقه و اگر نبودند دوستان فرامنطقهای سوریه در سازمان ملل، بلایی که صهیونیستها بر سر ملت مسلمان سوریه و نیز دیگر مردمان سوریه، حتی مسیحیان این کشور، میآوردند، به مراتب فاجعهآمیزتر از بلایی بود که بر سر ملت مظلوم عراق آوردند. |
صهیونیستها، همانطور که در جنگ جهانی اول امپراتوری اسلامی را وارد جنگ کرده و باتوطئههایی که با هدایت مراکز قدرت فراماسونری در اروپا کردند، آن را به شکست کشانده و رژیم جعلی اسرائیل را بنیان گذاشتند، امروز هم با هدایت همان فراماسونهای اروپایی و امریکایی، ترکیه را وارد یک جنگ نیابتی علیه نوک جبهه مقاومت اسلامی در منطقه که بنیاد رژیم صهیونیستی اسرائیل را هدف قرار داده است، کردهاند تا هم انتقام شکستهای خفتبار صهیونیستها را در جنگهای 33 روزه و 22 روزه، که دولت مقاوم سوریه نقش تعیینکنندهای در آنها داشت، بگیرند و هم امنیت رو به زوال صهیونیستها را در سرزمینهای اشغالی تأمین کنند.
بیجهت نیست که برهان قلیون، به عنوان یکی از رهبران سوری جبهه نظامی براندازی سوریه، علناً اعلام میکند که اگر در سوریه به قدرت برسد، رابطه این کشور را با جبهه مقاومت و ایران قطع کرده و با اسرائیل رابطه برقرار میکند. در بحران به وجود آمده در سوریه، دولتمردان ترکیه کاری کردند که خود رژیم صهیونیستی با توجه به اوضاع و احوال جاری منطقهای و جهانی و، به ویژه، شرایط داخلی رژیم اشغالگر قدس، هرگز جرأت آن را نداشت و ندارد.
پیچیدگی، گستردگی و عمق خرابی، خشونت و سبعیت توطئه براندازی صهیونیستی در سوریه که دولتمردان به ظاهر مسلمان ترکیه ـ بخوانید «دونمه»ها ـ نقش بازوی اجرایی و پیاده نظام صهیونیسم جهانی را در آن بازی میکنند، به گونهای بود که میتوانست هر دولت دیگری را در منطقه، در عرض چندماه ساقط کند.
صهیونیسم بینالملل از سالها پیش، به ویژه از زمان پناهندگی خیانتآمیز عبدالحلیم خدام ـ که حدود دو دهه در مقام معاون اولی ریاستجمهوری در سوریه از تمامی زیر و بمها و ریز و درشتهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی این کشور اطلاع داشت ـ به فرانسه، دست به کار این توطئه خطرناک و جهانی شده بودند و با برنامهریزیهایی که کرده بود، کار دولت اسد را تقریباً که نه، بلکه تحقیقاً تمام شده میدانستند. درست به همین دلیل هم بود که بسیاری از دستهای پنهان رو شد و بسیاری از دولتمردان و حکام منطقه که سالها و دهههای متمادی داعیه دفاع از مردم فلسطین را داشتند، برای اینکه سهمی از کیک پیروزی خیالی صهیونیسم بینالملل علیه دولت سوریه به دست آورند، نقاب از چهره برداشتند و همپیمانی خود را با صهیونیستها آشکار کردند.
اگر نبود وحدت و همدلی دولت و ملت سوریه؛ اگر نبود رشادتها، از خودگذشتگیها و جانبازیهای ارتش غیرتمند و شجاع سوریه؛ اگر نبودند دوستان سوریه در جبهه مقاومت اسلامی، به ویژه حمایتهای جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرت برتر منطقه و اگر نبودند دوستان فرامنطقهای سوریه در سازمان ملل، بلایی که صهیونیستها بر سر ملت مسلمان سوریه و نیز دیگر مردمان سوریه، حتی مسیحیان این کشور، میآوردند، به مراتب فاجعهآمیزتر از بلایی بود که بر سر ملت مظلوم عراق آوردند.24
ملتهای مسلمان منطقه، به ویژه ملت غیرتمند ترکیه، باید بدانند تا زمانی که فراماسونهای صهیونیست بر این کشور حاکم هستند، ماهیت واقعی دولتمردان ترکیه همانی خواهد بود که در ماجرای سوریه از خود بروز دادند، نه آنچه که ادعا میکنند. فراماسونها صدها سال برای غلبه بر امپراتوری عثمانی نقشه کشیدند و توطئه کردند و به سادگی دست از سر ملت ترکیه برنمیدارند و هر وقت هم لازم ببینند و شرایط اقتضا کند توطئه دیگری از نوع توطئه صهیونیستی در سوریه علیه کشورهای مسلمان همسایه به اجرا میگذارند و ملت مسلمان و غیرتمند ترکیه را به پادوی صهیونیستها تبدیل میکنند.
این خود مردم ترکیه هستند که باید خود را از شر سازمان جهنمی فراماسونری جهانی رها کنند و یکبار و برای همیشه به حاکمیت صهیونیستها بر سرنوشت خود پایان دهند. ترکها نیاز به انقلاب دارند. البته، نه از نوع ترکی آن، بلکه از نوع اسلامی آن و صد البته، انقلابی که بسیار سخت، نفسگیر و پرهزینه خواهد بود.
ملت مسلمان ترکیه، اگر میخواهند به گذشته پرافتخار خود برگردند و به قول مرحوم اربکان، به جای اینکه در انتهای صف اتحادیه اروپا بایستند، در اول صف جهان اسلامی قرار گیرند، باید بر هویت اسلامی خود پای فشارند؛ هویتی که در فطرت الهی مردم مسلمان ترک نهفته است و علیرغم تلاشهای هفتاد سالة «آتاتورک»های فراماسون برای زدودن این هویت، نتوانستند به این هدف پلید و شیطانی خود دست پیدا کنند و هنوز هم سیاستمداران ترک برای رسیدن به قدرت مجبورند، حداقل به ظاهر هم که شده، چهره اسلامی از خود به نمایش بگذارند.
همانطور که ساموئل هانتینگتون، صاحب نظریه معروف «برخورد تمدنها»، به درستی اعتراف کرده است:«ترکیه هرگز از لحاظ جغرافیایی یا فرهنگی بخشی ازاروپا تلقی نشده است... با وجود تلاش فراوان کمال آتاتورک برای تبدیل ترکیه به یک کشور مدرن اروپایی، اکنون پس از گذشت هفتاد سال تنها بخشی از ایدههای او تحقق یافته و اکثریت ترک ها هنوز به ریشه اسلامی خود تأکید میورزند»25
اعتراضات گستردة این روزهای ملت مسلمان و غیرتمند ترکیه به سیاستهای خصمانه این کشور علیه دولت و ملت سوریه، با شعارهای معناداری چون «امریکا قاتل است»، «ملت سوریه برادر ماست»، «اردوغان دست از سوریه بردار» و «ما سرباز امپریالیسم نخواهیم شد» 26گواه آشکاری بر این ادعاست.
پی نوشت:
1 . حجاج، نویهض پروتکلهای دانشوران صهیون؛ برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمة حمیدرضا شیخی، مشهد: انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 1381، ص 290.
2 . گوئیم (Goyem یا Goys) یعنی حیوان، نجس، کافر، مشترک و در یک کلام، «غیریهود»، که دقیقاً برگرفته از نگرش نژادپرستانه و نگاه تحقیرآمیز صهیونیستها نسبت به غیریهود میباشد. همان، ص 250.
3 . همان، ص 305.
4 . همان، ص 272.
5 . حسان، حلّاق، نقش یهود و قدرتهای بینالمللی در خلع سلطان عبدالحمید، از سلطنت (1908ـ1909)، برگردان حجتالله جودکی و احمد درویش، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1380، صص 45 تا 53.
6 . همان، برای آگاهی بیشتر از مبانی یهودی فراماسونری، همچنین ر.ک.ب: هارون یحیی، شوالیه های معبد؛ مبانی نظری فراماسونری جهانی، تهران: نشر هلال، 1386 و گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، مبانی فراماسونری، ترجمة جعفر سعیدی. تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1384.
7 . محسن، فرسایی، براندازی صهیونیستی (در امپراتوری عثمانی)، تهران: نشر هلال، 1388، ص 343.
8 . کرینستون، جولیوس، انتظار مسیح در دین یهود، ترجمة حسین توفیقی، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377، ص 135.
9 . عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، جلد دوم، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1380، صص 336ـ335.
10 . همان، ص 344.
11 . همان صص 345ـ344.
12 . حسان حلّاق، همان، ص 81.
13 . همان، صص 85ـ84.
14 . همان، ص 79.
15 . همان، ص 81.
16 . سلطان عبدالحمید دوم، صلاحالدین و... افول اقتدار عثمانی، مترجم اصغر دلبریپور، تهران: مؤسسه فرنگی هنری ضریح، 1377، ص 342.
17 . www.istamweb.net/aqeda/big-religen/donma2.html.
و محمد، محلّاء، الیهود فی الدولة الترکیه، مجلة اتحادیه نویسندگان عرب، شماره 669، 24/7/1999.
18 . http://hanein.inf/vb. و محمد محلّاء، همان.
19 . برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک.ب: ساکنان و صاحبان اولیه و اصلی سرزمین فلسطین، از این قلم، مجلة دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، شماره 61، پاییز 1382، صص 98ـ65.
20 . فرسایی، همان، ص 357.
21 . رد پای فراماسونری در دولت ترکیه، منصوری، 4/11/91.
www.masafportal.com
22 . برای آگاهی از حاکمیت و سلطة فراماسونها و صهیونیستها بر تمامی شئون زندگی مردم ترکیه، ن.ک.ب: گروه هارون یحیی، همان و محسن فرسایی، همان.
23 . Bath نام شهری است در جنوب غربی انگلیس در منطقه آوون (Auoon).
24 . برای آگاهی بیشتر از نقش صهیونیستها در اشغال نظامی عراق توسط ائتلاف نظامی دو دولت صهیونیستی امریکا و انگلیس، ن.ک.ب: جیمز پتراس، نفوذ اسرائیل در امریکا، مترجم غدیر نبیزاده، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر.
25 . ماهنامه زمانه، سال سوم، شماره 25، مهرماه 1383، ص 90.
26 . روزنامه کیهان، 15/7/1391، شماره 20324، صفحه آخر.
دکتر احمد دوستمحمدی/ دانشیار و مدیر گروه مطالعات منطقهای دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.